با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

با غریبه ها آشنا

with familiar strangers با غریبه ها آشنا

لطفا نظر بدهید

بدون شرح

صادق هدایت

صادق هدایت

صادق هدایت چه در زندگی و چه در آثاری که نوشت همانگونه بود که بود. بی ادعا و بی پیرایه.چون سایه در میان ما زیست و ناگهان چون سایه ناپدید شد... اما سایه ای که گستردگی آن هرگز از یاد ما نخواهد رفت. گاه و بی گاه در پناه آن از گرماها بخواهیم آسود. زندگی او فاجعه بود اما فاجعه ای که خود هستی برای او به بار آورده بود... همه امیدها و نومیدیهای ما را شناخت و دفتری برای ما گشود که شاید وسیله تفال باشد تفال برای آنکه ببینید ملتی چگونه میزیسته است.

گفتم چقدر دوستم داری
گفت: به اندازه تموم ستاره های دنیا
آسمونو نگاه کردم دیدم ابریه


چه خوش صید دلم کردی
بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را
از این خوشتر نمی گیرد

راز زندگی


غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی لب زخنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسید
تو فکر می کنی
راستی کدام درست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیراهن بیشتر از غنچه پاره کرده است.

تقدیری در پس پرده

سلام
نمی دونم تا حالا براتون پیش اومده که در زوایای پیدا و پنهان زندگیتون احساس کنید که یک سری امدادهای غیبی نصیبتون می شه که تقریبا از کنترل ما انسانها خارج است امروز من یک نمونه از این امدادها رو به عینه دیدم به هر حال از همتون ملتمسانه تقاضای دعا دارم تا این مشکل بزرگ من با کمک او حل شود به هرحال شاید عکس این قضیه رو هم دیده باشید که در عین خوشحالی تمام مشکلات و ناراحتیها به یکباره بر ما هجوم می آورند و طومار زندگی ما رو در هم می پیچند.در هر حال به قول حضرت حافظ:
خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
منتظر نظرات قشنگتون هستم.
قربون همتون